من همیشه پولهامو جمع می کنم و اونها رو میریزم توی قلکم. بعد هر وقت که بابا میخواد بره بیرون، بهش میدم و ازش میخوام که برام یه چیزی بخره.
راستشو بخواین، دوست دارم هروقت که بابا برمیگرده خونه، دستش پر باشه و یه عالمه چیز برام خریده باشه. مثل بیسکوییت و شکلات و بستنی.
بعضی وقتها هم از بابام میخوام که برام سیدی کارتون بخره. ولی بابا هربار فقط یه چیز برام میخره. چونکه میگه آدم نباید همه پولهاشو یه دفعه خرج کنه.
خودشو نمیگه، که یه دفعه همه پولهاشو تموم میکنه!
... دیروز وقتی بابا اومد خونه، دیدم که یه سیدی خریده.
کارتون «خرس برادر» باور کنین از دیروز تا حالا 5 دفعه اونو نگاه کردم. اصلا همیشه عادت دارم که یه کارتون رو روزی چند بار نگاه کنم. این کارتون هم مثل بقیه، خیلی قشنگ و جالب بود. شما هم اگه بچه کوچیک توی خونهتون دارین برین براش بخرین. اگه هم ندارین برای خودتون بخرین و نگاش کنین. میدونین چیه، آخه من اینقدر کارتون نگاه میکنم که به بابا و مامان اجازه نمیدم که تلویزیون نگاه کنن، برای همین هم اونا اول خیلی غر میزنن
ولی وقتی یه کم از کارتون رو نگاه میکنن، دیگه یادشون میره که چی میخواستن و کنارم می شینن و تا آخرش نگاه میکنن!
راستی من دفعه قبلی که اسم دوستامو نوشتم، یادم رفت اسم همه رو بنویسم. برای همین هم بعدا دوستای دیگه گفتن چرا اسم اونها رو ننوشتم. آخه من اینقدر دوست پیدا کرده بودم که نمیتونستم اسم همه اونها رو بنویسم. اگه یکی یکی اسمشون رو مینوشتم، میشد سه تا اتوبوس!!